«هوا سرد است و بازار گرم/ مغازهها / کلاه میفروشند/ و مردم میخرند/ که سرشان بگذارند...»*
شعر اجتماعی بدون تکیه بر نشانه و سمبل، شعاری اجتماعی بیشتر نیست. شعر، شعر است، چون بر دلالت معنایی، تکیه نمیکند و حتی بیشتر از دلالت معنایی، بر دلالتهای ضمنی کلام تأکید میورزد. به این ترتیب شعر از کلمات، اشیایی میسازد که از معانی ظاهری و لغتنامهای فراتر رفتهاند و وجهی نشانهای و سمبلیک یافتهاند. تأکید متن بر این دلالتهای ضمنی و این وجوه سمبلیک(فرامعنایی) درواقع اضلاع و ابعاد زیبایی شناختی شعر را تشکیل میدهد.
وجه نشانهشناسانه و سمبلیک هوای سرد را با «اخوان» و زمستانش شناختهایم.« بلور اشرف» اما در این هوای سرد مضمون دیگری مییابد. مضمون فروش کلاه یا کلاه گذاشتن بر سر مردم به بهانه سرما که درونمایه فریب را به نمایش میگذارد.
لحن این شعر به گونهای است که میتوان کنایه و ایهام را توأمان در متن احساس کرد.
شاعر همچنین جهل و نادانی خریداران کلاه را رندانه با جاگذاری «خرند» در «میخرند» با کنایهای جذاب به رخ کشیده است.
از طنز جاری در این شعر هم نباید بیتفاوت گذشت؛ طنزی که مدیون بیان کنایی و ایهامی است.
*یکشنبههای زوریخ/ بلور اشرف/ فصل پنجم/ 1394/ صفحه 10.
۲۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۱
کد خبر: 349063
نظر شما